«جابر قاسمعلی»؛ فیلمنامه نویس درباره وضعیت اقتباس سینمای ایران از داستان های ادبی به سینماپرس گفت: دلایل متعددی دارد که چرا سینمای ما اقتباس ادبی از منابع ادبی ایران و دنیا ندارد، مشخصا به ساختار سینمای ما برمی گردد و در یک پروژه همواره تهیه کننده حرفه ای باید در ابتدا مقوله داستان و اقتباس را بشناسد و باید فیلمنامه خوان خوبی هم باشد و در جریان تازه های کتاب و فراز و فرودهای آن باشد و اگر مطالعه داشته باشد قاعدتا از داستانی خوشش می آید و ار اقتباس آن هم استقبال خواهد کرد.
قاسمعلی افزود: تهیه کننده در وهله بعد باید حق رایت داستان را خریداری کند و در مرحله بعد با فیلمنامه نویس وارد مذاکره شود تا داستان را تبدیل به فیلمنامه کند، در حالیکه تهیه کننده های ما وارد این حوزه نمی شوند و تهیه کننده های دولتی ما حق رایت کتاب را خریداری می کنند و بعد آنرا کنار می گذارند و از ساخت آن صرف نظر می کنند،من سراغ ندارم نهاد دولتی کتابی را خریده باشد و بعد خواهان اقتباس آن باشد و یا اگر انجام شده است،ماحصل کار به نتیجه مطلوبی نرسیده است و در مقابل تهیه کننده خصوصی هم وارد این مسئله نمی شود و دلیلی نمی بیند که برای فیلمنامه دوبار هزینه کند.
نویسنده «تلفن همراه رئیس جمهور» ادامه داد: بخش خصوصی از فیلمنامه نویس توقع دارد که دو کار را خودش انجام دهد و ما فیلمنامه نویسان عملا دو کار را انجام می دهیم، در حالی که یک دستمزد را دریافت می کنیم،اما در غرب به این شکل نیست و خرید رایت داستان، امری رایج است و به عنوان یک سنت پذیرفته شده است، حتی از فیلمنامه نویس می خواهند که داستانی را بنویسد که بعد ها تبدیل به فیلمنامه شود.
قاسمعلی با اشاره به نقش مدیران سینمایی افزود:در مدیران دولتی تمایلی به ارتباط سینما با ادبیات وجود ندارد و دولت نگران است که اگر کتابی با تیراژ دو هزار نسخه خیلی هم آزادمنش باشد،فکر می کنند،اگر این کتاب به فیلم برگردد اتفاق مهیبی رخ خواهد داد، بنابراین مدیر دولتی ما واهمه میز و رودربایستی را دارد و به نویسنده هم توصیه ای نمی کنند که به سمت اقتباس بروند.
وی از تجربه خودش در اقتباس گفت:من چندین تجربه دارم که سراغ داستان های ایرانی رفتم و به مدیران هم توصیه کردم و در آخر به دلیل رودربایستی که با من داشتند پذیرفتند که نوشته شود، اما بعدا رهایش کردند و به دلایل مختلفی تمایل نشان ندادند.
نویسنده «ساعت شلوغي» درباره تمایل داستان نویسان برای اقتباس یادآور شد: به طور طبیعی خیلی از نویسندگان ما علاقه ای ندارند که کتابشان به فیلم تبدیل شود و باید راه را باز کرد تا تبدبل به یک جریان شود و کمیت به کیفیت منجر شود، راه آزمون و خطا را نویسندگان ما می بندند و اگر بدانند داستان یک مدیوم است و فیلمنامه یک مدیوم دیگر، ممکن است فیلمنامه نویس نخواهد از همه ظرفیت داستان استفاده کند و شاید فقط از شیوه روایی یک شخصیت کتاب استفاده کنند و یا همه داستان را لحاظ کند، معمولا نویسندگان ما گارد دارند.
وی ادامه داد: بسیاری از داستان های ما داستان نیستند، یعنی فقط به شرح حال و توصیف شخصیت بسنده می کنند و ما کمتر داستان گو داریم و من خودم پیش از اینکه فیلم ببینم داستان می خوانم و در جریان اتفاقات ادبی اخیر هستم و به معنای واقعی داستان خلق نمی شود و ما جای خالی «سیمین دانشور» را حس می کنیم که بانوی واقعی داستان نویسی هستند و نوشته هایشان ذات داستانگویی دارد، در حالی که بسیاری از نویسندگان ما که در دهه ۷۰ و ۸۰ حضور داشتند که عمدتا هم خانم هستند داستان تعریف نمی کنند و بیشتر وارد حوزه توصیف شخصیت می شوند و در فرم قرار می گیرند که موجب خلق داستان نمی شود.
نويسنده «رواني» در پاسخ به اینکه آیا مخاطب تمایل به اقتباس دارد،گفت: مخاطب ما قطعا به افتباس نیاز دارد، چرا که ما فقط داستان های کلیشه ای را با بازیگران دیگری باز تعریف می کنیم که تغییرات خیلی سطحی و روبنایی است، مخاطب شاهد این است که چرا سینما نمی فروشد و در حال ورشکست شدن است، اگر جریان اقتباس ادبی در سینمای ایران راه بیافتد ما نیاز به آزادی تجربه و تنفس داریم، نیاز داریم از این کلیشه های عاشقانه احمقانه دست برداریم و سینمای ما فضای جدیدی را تجربه کند و اگر قصه جدید خوب پرداخت شود من شک دارم که استقبال انجام نشود و واکنش آنها هم به این سینما مثبت خواهد بود.
قاسمعلی افزود:اقتباس در بستر آزادی نویسنده رخ خواهد داد و مدیران باید دست از تنگ نظری و سیاسی بازی بردارند و فضا باز باشد تا کتابی که با تیراژ اندک چاپ می شود و اگر این کتاب دیده شده چه اشکالی دارد که در سینما هم دیده شود بنابراین نیاز مخاطب امروز فضای جدید است.
وی با اشاره به اقتباس های سینمای ایران گفت: در سینمای پیش از انقلاب کمتر ما تجربه اقتباس ادبی داشتیم و در آستانه تبدبل به یک جریان بود که از فضای فرمایشی نشات نمی گرفت و تلاش های پراکنده تعدادی داستان نویس و فیلمنامه نویس بود که اتفاقا از داخل پاتوق های فرهنگی و روابط دوستانه فیلم هایی مثل دایره مینا،گاو،سایه های بلند باد و خاک تولید می شد، اما به دلایلی تبدبل به یک جریان نشد اما این تلاش ها دیده شد و به نظرم نظام جمهوری اسلامی بعد از انقلاب در دو حوزه داستان نویسی و سینما دارای افتخار است و در حالی که امکانش بود برخی از نویسندگان قبل از انقلاب به انزوا رانده شوند ولی بعدا که فضا باز شد و اتفاقات خوبی افتاد و نمونه اش «احمد محمود» برای دفاع مقدس یا محمود دولت آبادی و بعد نویسندگان جوانی آمدند که کارهای درخشانی مثل احمد غلامی و برخی نویسندگان جدیدتری مانند زویا پیرزاد.
قاسمعلی درباره دو جریان ادبیات و سینما گفت: این دو جریان در سالهای پس از انقلاب رشد کردند که نقاط عطف شدند، اما به دلایلی این دو جریان همراه نشدند و اگر یک مدیر دغدغه مند داشتیم، قطعا این دو جریان آشتی می کردند، همه ما نیازمند ارتباط دوطرفه سینما و ادبیات هستیم و اگر سینما به دلیل نیاز به داستان از ادبیات ارتزاق کند ادبیات هم فرم های داستانی را از سینما خواهد گرفت و در سینما بسیاری از فرم های روایی سینما مانند موازی به ادبیات کشانده شد و این دو به هم نیازمند هستند و اگر کسی دلش برای این فرهنگ می سوزد فضا را آماده کند که به نفع مردم سینما و ادبیات ما است.
ارسال نظر